آرین کوچولوی مریم ووحید

اینم عکس های کوچولوی بیست ماهه من که بخوام مختصر از کارهاش بگم اینکه هنوز کنجکاوی هاش برای بیرون کشیدن کمدها و لوازم آشبزخونه کم بود که جدیدا همه سنگ های شومینه رو جمع آوری می کنه و می ریزه روی فرش وهرروز اینکارو تکرار میکنه حتی اگردر حال غذا خوردن باشیم سنگها رو داخل بشقاب هم میذاره و دعوا و تشویق  هیچی  به خرجش نمیره!!!..................................................................................................................... از کارهای قشنگش الله اکبر کردن دو دستش موقع اذان هست و بوس کردنش خلاصه داستانی داریم با این وروجک که گاهی تو اوج حرص خوردن خندمون میگیره !!.همه کاراش به نوعی شیرینه دیگه ..خخخ !! اینم چند تا...

19 ماهگی  پسر گلم به روایت تصویر           آرین با ورژن جدید و موهای جدید ..... .........  .......... . ...... ........  اینم آرین موقع آلبالو خوردن      ................. ...

یه روز جمعه بهاری ...عجیب عاشق آب بازی هستی و اون روز با کلی گریه زاری از آب جداشدی  درکل با اینکه عاشق ددر (به زبون خودت) هستی ولی موقع ددر یه کم بیشتر از یه کم اذیت میکنی ..مخصوصا وقتی هم که کمی خسته میشی که واویلا هست واسه همین حالا حالاها از خیر سفر باید بگذریم تا یه کم بزرگتر بشی  و به همین گردش های کوچک بسنده کنیم  واکسن 18 ماهگیت هم بلاخره زدیم و همراه بود با کمی تب و لنگان لنگان راه رفتن تو و غصه خوردن اینجانب مخصوصا وقتی که بی حال بودی و می خوابیدی و .................................................................................... ....................راستی یک روز که طبق معمول هوس ددر کرده بودی بردمت محوطه مجتمع...

فصل بهار وهوای دلنوازش آدمو مطلبه برای قدم زدن حتی اطراف محوطه مجتمع!   اینم چند تا عکس از گردش کوچولو ی صبحگاهی با آرین کوچولو    اینم چند تا از فیگورهایی که عاشقشم............................................................. ...

اول از همه ماهگرد 17ماهگیت مبارک باشه گلم ....................................................................  بعد از اون بریم سراغ یه سری از عکس های ایام عید ............................................................................. اینم عکس تو و رادوین کوچولو یکی از فامیلا که فیگور عشقولانه گرفتی .......................................  اینجا هم خونه داییت بود رفتی زیر میز قایم شدی( موش بخورت )وخلاصه با رادین حسابی بازی کردی ............................................... واینکه رفتیم عید دیدنی خونه خاله سمیه (دوست خوبم) که از همه جا بیشتر بهت خوش گذشت چون با ارمیا که چند ماه ازت بزرگتربود کلی بازی و فعالیت کردی و خلاص...